نمایشگاه تعویض و بازسازی ضریح امام رضا(ع) با عنوان ضریح خورشید در مرکز همایشهای آستان قدس رضوی دایر می باشد.
ادامه مطلب ...
کردار امام رضا علیه السلام
ابراهیم بن عباس مى گوید: من هرگز ندیدم حضرت رضا(ع) به کسى ظلم کند یا سخن کسى را قطع نماید یا حاجت کسى را در صورت قدرت رد کند یا در مجلسى پاهاى خود را دراز کند یا به نشانه بى احترامى نسبت به کسى، تکیه دهد یا بنده هاى خود را ناسزا گوید یا آب دهان خود را بیرون بریزد یا صدایش را به قهقهه بلند کند؛ بلکه خنده آن حضرت تبسّم بود.
وقتى براى آن حضرت سفره مى انداختند،
تمام بندگان و خدمتگزاران خود، حتى دربانان و چوپانها را در سر همان سفره
مى نشاند. خواب آن حضرت بسیار کم و بیدارى اش زیاد بود و بسیارى از شب ها
تا به صبح نمى خوابید.
روزه هاى مستحبى بسیار مى گرفت و
هرگز سه روز روزه را در یک ماه ترک نمى کرد و مى فرمود که آن روزه دهر
است و آن روز پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر و چهارشنبه اول از دهه دوم هر ماه
است. صدقات سرى آن حضرت بسیار بود و اکثرا آنها را در شبهاى تار- بدون
مهتاب- انجام مى داد. هر کس گمان کند که مانند آن حضرت را دیده است او را
تصدیق نکنید.
ابن ابى عباد، وزیر مامون، شیوه زندگى امام(ع) را چنین یادآور شده است:
"حضرت
على بن موسى(ع) در تابستان روى حصیر مى نشست و فرش او در زمستان نوعى پلاس
بود، دور از چشم مردم جامه خشن مى پوشید و هنگام رویارویى با مردم، لباس
معمولى مى پوشید تا خودنمایى به زهد، تلقى نشود."
عطر اخلاق امام(ع)، در نسیم شعر شاعران
ادامه مطلب ...
پیشوایان معصوم علیهم السلام با توجه به مقام امامت و عصمتی که داشتند
از ارتباط ویژه ای با خدای متعال و جهان غیب برخوردار بودند و مانند
پیامبران الهی معجزات و کراماتی داشتند که در مواقع لازم نمونه هایی از
آنها را بروز می دادند تا دلیلی آشکار بر حقانیتشان باشد و موجب پرورش و
اطمینان خاطر پیروانشان گردد.
از پیشوای هشتم (ع) نیز معجزات و کرامات بسیاری بروز کرد که در کتب حدیث و تاریخ ثبت شده است. اینک چند نمونه:
1- یکی از همراهان امام رضا (ع) در سفر خراسان می گوید:
ادامه مطلب ...
برای مشاهده پخش زنده حرم مطهر امام رضا علیه السلام از صحن آزادی، روضه منوره، صحن انقلاب، صحن جهموری اسلامی و صحن جامع رضوی به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ...
آقا میرزا حسن لسان الأطباء از اهالی اشرف مازندران نقل کرد در زمانی که حاجی ملا محمد اشرفی از مشاهیر علما در زادگاه خود اشرف ( بهشهر ) زندگی میکرد، من یک بار عازم زیارت حضرت رضا، علیه السلام شدم . برای خداحافظی و امر وصیت نامهی خود خدمت ایشان رفتم و چون دانست که به زیارت ثامن الائمه علیه السلام می روم، پاکتی به من داد و فرمود :
« در اولین روزی که به حرم مشرف شدی، این نامه را تقدیم امام رضا علیه السلام کن و در مراجعت جوابش را گرفته، برایم بیاور.»
با خود گفتم :
ادامه مطلب ...
موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ،میگوید :
« روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریهای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازهای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند کردند و چنان به آن جنازه چسبیدند، همچون بچهای که به مادرش میچسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :
ادامه مطلب ...
نادر شاه افشار در جنگ هرات سنگی به ظرفیت سه کر آب که یک پارچه است را به غنیمت میگیرد و اعلام میکند هر کس این سنگ را بدون اینکه آسیبی برساند؛ به مدت 12 روز به مشهدالرضا (ع) برساند جایزه ویژه ای نزد من دارد.فردی اقدام به این کار مینماید و بعد از نه روز سنگ را به مشهد می آورد و به خیال اینکه خوش خدمتی کرده و زودتر از موعد مقررسنگ را به مشهد رسانده، نزد نادر شاه میرود و تقاضای جایزه اش را مینماید. نادر شاه دستور میدهد چشم های او را کور کنند تا دیگر روی حرف او حرفی نزند چرا که او گفته بوده 12 روزه و این فرد 9 روزه سنگ را آورده است. این سنگ در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط این صحن عبور میکرده نصب میشود و مردم برای رفع تشنگی ازآب درون آن استفاده میکردند.
چند سال بعد
ادامه مطلب ...
جناب پروفسور نجابت که هم اکنون ساکن کشور آلمان می باشد در مصاحبه با یکی از شبکه های تلویزیونی داستان جالبی از شفا گرفتن جوانی که برای مداوا به ایشان مراجعه کرده بود را بیان کرد. ایشان فرمود: روزی جوانی به نام درویش به من مراجعه کرد. او به علت اصابت ترکش به گردنش قادر به میل کردن غذا نبود و به محض اینکه چیزی میل می کرد تمامی آنها از گردن او خارج می شد. او که در ایران نتوانسته بود به صورت کامل معالجه شود برای مداوا به کشور آلمان سفر کرد. ایشان می گوید: من تمامی تلاش خودم را کردم تا او را مداوا کنم و در این امر تقریبا 80% موفق شدم ولی متأسفانه به طور کامل بهبودی او بازنگشت. او از فرط گرسنگی مانند نی شده بود و اگر همینگونه پیش می رفت زندگی اش به خطر می افتاد. روزی او را صدا زدم و به او گفتم:
ادامه مطلب ...
یونس با حالتى غمگین و چشمى گریان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ادامه مطلب ...